ما باید بدانیم که علم ملکوتی اشرف از آن است که در حوزهها بیاید با آن فقه و اصول اداره بشود ...
علم غیب برتر از آن است که سند فقه باشد، علم ملکوتی برتر از آن است که بازار فقه را گرم کند.
وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود من قاضیام، روی کُرسی قضا نشستم، محکمه قضا دارم، اما فقط بر اساس شاهد و سوگند حکم میکند.
با حصر فرمود: «إنّما أقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان» با اینکه مسلّماً اسرار غیب را باخبر بودند در یکی از جبهههای جنگ کسی کشته شد وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إنّ الشملة التی أخذها یوم خیبر من المغانم لم تصبها المقاسم لتشتعل علیه نارا» الآن آن پارچهای که ایشان در غنایم خیبر بدون اجازه ما گرفته در کنار قبرش دارد شعله میزند.
این پیغمبر است ... بنا بر این نیست که ما با علم غیب اداره کنیم؛ علم غیب را ذات اقدس الهی در قیامت ملأ میکند، مبادا بگویید ما رفتیم محکمه پیغمبر به دست خود پیغمبر این مال را گرفتیم.
اگر کسی شاهد دروغ آورد، قسم دروغ خورد، مالی را از محکمه من از دست من گرفت «قطعةً من النار» را دارد میبرد.
این است علم غیب برتر از آن است که این را انسان به بازار فقه بیاورد.
آن وقت دیگر جا برای این سؤال نیست که «وجود مبارک حضرت امیر میدانست آن شب شهید میشود یا نمیشود؟ اگر میدانست چرا رفته؟ وجود مبارک سیّدالشهداء میدانست شهید میشود یا نمیشود؟ اگر میدانست شهید میشود چرا رفته؟»
این اصلاً آسمان را به زمین دوختن است؛ آن علم اشرف از آن است که بازار فقه را گرم بکند، فقه ظاهری دارد، همه ما مثل دیگران مکلّف به ظاهریم.
گاهی برای اظهار معجزه, اظهار نبوّت, اظهار امامت, اثبات ولایت دستورات غیبی میدهند اما بنا بر این نیست که با علم غیب عمل کنند.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره لقمان، آیات 31 الی34(آخر)/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1395/2/6
کلمات کلیدی: